برای گذشت یک سال...

ساخت وبلاگ
دولتمند خلف امروز رفت... تا خبرش را خواندم یاد آن نوار کاست قدیمی افتادم که روی برچسبش ف. با خط خوش نوشته بود دولتمند خلف... نمیدانم چه شده بود که نوار کاست آمده بود بالا در خانه ما... گمانم اول یا دوم راهنمایی بودم... نوار را توی ضبط گذاشتم و مست پیچ و خم فروتن صدا و حالت خواندنش شدم... آن طور که میخواند: چون جان تو شد در هوا / ز افسانه شیرین ما... چقدر دلم تنگ است... برای خودم وقتی کاست را دیدم. برای وقتی که ف. برایم مثل یک بزرگتر پر از رمز و ابهام و حریم و مرز بود و دیدن کاست مورد علاقه اش بر رمز و رازش افزود... برای وقتی که کاست را در ضبط گذاشتم و آن لهجه دری با شعرهای مولوی در گوشم پیچید و در خیال فرو رفتم... برای وقتی که پر از التهاب و شور و خیال بودم... چقدر دلم تنگ است... چقدر دلم تنگ است. برای گذشت یک سال......ادامه مطلب
ما را در سایت برای گذشت یک سال... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shima52 بازدید : 1 تاريخ : چهارشنبه 9 اسفند 1402 ساعت: 13:19

آخر شبی از تو یک عکس دیدم با آخرین نوه ات. با لبخند مهربانت.غروب جمعه، رفتم روی تخت مادر توی اتاقش خوابیدم. تا چشمم را بستم دیدم یکی دو ساله ام. نفهمیدم چرا. واقعا دیدم یکی دو ساله ام. چشمم را باز کردم متوجه شدم بی هوا درست شبیه یکی از عکس های یکی دو سالگی‌م در همان خانه خوابیده ام. تقریبا به پهلو با دو زانوی نیم خم و دست هام دقیقا مشابه همان عکس. روی یک بالش مرتفع. خانه شلوغ بود و توی اتاقی که چشم هام را بسته بودم، مونا و حسام و حسین بازی می کردند. چشم هام سنگین شد... صدای بچه ها شبیه صدای بازی خودم و شیدا و نوشین شد انگار... و صدای بیرون مثل همیشه گذشته اش که شلوغ بود و حرف ها در هم میرفت... یکی توی سرم مدام تکرار میکرد که این ها یک جشن مدام بود... تو در یک جشن مدام بودی و نمی دانستی... در یک جشن مدام بودی و نمی دانستی... جشن حالا تمام شده و تو نمی دانستی که در یک جشن مدامی... جشن مدام...در آرامش عمیق حزن آلودی فرو رفتم، انگار که در بغل مادر باشم، انگار که دوباره کوچک باشم و انگار که آن خانه هنوز زنده باشد... آنقدر عمیق خوابیدم که بعد مامان گفت هر چه صدایت می زدیم بیدار نمی شدی... برای گذشت یک سال......ادامه مطلب
ما را در سایت برای گذشت یک سال... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shima52 بازدید : 4 تاريخ : دوشنبه 9 بهمن 1402 ساعت: 13:37

آمدم چیزی بنویسم، چشمم خورد به لیست پست ها و دیدم تعداد پست های حذف شده و رفته در فهرست «ثبت و عدم نمایش در وبلاگ» کم کم دارد از تعداد نمایش داده ها بیشتر می شود... برخی را چند روزی گذاشتم و بعد رفت در این لیست شخصی و برخی را هم هرگز نگذاشتم...

برای گذشت یک سال......
ما را در سایت برای گذشت یک سال... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shima52 بازدید : 52 تاريخ : چهارشنبه 26 بهمن 1401 ساعت: 12:53

امروز وقتی چشم را باز کردم و دیدم ساعت یک بعد از ظهر است، تا چند لحظه باور نکردم که بیدار شده ام... باور نکردم که ساعت یک است... نمیفهمیدم کجا هستم... در خواب گیر افتاده بودم... در خوابم دریایی بود که می خواستم از غرق شدن در آن بگریزم و نمیشد... به هر راهی که می دانستم می خواستم از رفتن در میان آب فرار کنم و نمیشد... خودم را دیدم که با یک بالن در هوا معلق هستم... انگار خواسته باشم با پریدن در هوا از دریا بگریزم... دریا انگار دید که در آسمانم، موج هاش بلند شد... خیلی بلند... آنقدر که با هر بار برخورد به ساحل قطرات درشت آب به آسمان میرفت و روی چتر من میریخت. ترسیده بودم و حس می کردم چترم دارد سنگین می شود و به زودی در آب خواهم افتاد. نه می توانستم جایی برای فرود پیدا کنم. نه می توانستم در آسمان بمانم. در میانه، با اضطراب معلق مانده بودم...بعد خودم را دیدم که توانسته ام فرود بیایم. دریا که انگار دیده بود فرود آمده ام این بار به جای موج های بلند، موج هایش را در ساحل گسترد... موج ها جلو می آمدند... آنقدر جلو که به کوچه ها و خانه ها و مغازه ها میریخت... به هر خانه و مغازه ای پناه می بردم موج آب به دنبالم می آمد...افتاده در غرقابه ای، تا خود که داند آشنا... دریا می خواست که من را خیس کند و به درون خودش بکشد... تقلای من برای در میانه موج ها نیفتادن بیهوده بود... برای گذشت یک سال......ادامه مطلب
ما را در سایت برای گذشت یک سال... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shima52 بازدید : 61 تاريخ : چهارشنبه 26 بهمن 1401 ساعت: 12:53

اگر صبح از خواب بیدار نشوم، به هیچ کجا برنمی خورد... در عوض یک خواب طولانی به دست می آورم... خیلی طولانی... دیگر نه باری خواهم بود و نه آزاری بر این جهان.
ناپدید شدنی نرم و آرام... بدون صدای پایی حتی... در سالن خالی، پرده بیافتد و صحنه تاریک شود. حتی کسی نیست که بگوید بی جهت زیست و بی جهت رفت... یا اینکه اصلا مگر آمده بود که رفت؟ جایی در سایه یک حاشیه... در مرز وجود داشتن و نداشتن... در آستانه گودال تهی ...

برای گذشت یک سال......
ما را در سایت برای گذشت یک سال... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shima52 بازدید : 37 تاريخ : دوشنبه 10 بهمن 1401 ساعت: 19:13

دلزدگی ناگهانی و زیاد از فضای توییتر و ماندن طولانی در خانه، باعث شده بیشتر دلم بخواهد اینجا بنویسم. الان که نگاه کردم دیدم درست از آغاز این روزها خانه ماندن، بیشتر سراغ اینجا آمده ام. البته حالا هم چ برای گذشت یک سال......ادامه مطلب
ما را در سایت برای گذشت یک سال... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shima52 بازدید : 128 تاريخ : شنبه 30 فروردين 1399 ساعت: 15:08

توی ایستگاه مترو نواب بی حواس داشتم مسیر عکس میرفتم که خانمی میانسال پرسید تربیت مدرس کدام سمت است؟ گفتم آن سمت... من خودم داشتم اشتباه میرفتم خوب شد پرسیدید. آمد همراهم و گفت که اشتباها از قطاری که ب برای گذشت یک سال......ادامه مطلب
ما را در سایت برای گذشت یک سال... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shima52 بازدید : 119 تاريخ : يکشنبه 18 اسفند 1398 ساعت: 6:20

یک هفته است نمیفهمم روزها چطور می‌گذرد. شب که می‌شود یادم نمیاید چه کارهایی کرده‌ام. وقتی دارم کار خانه میکنم یادم می‌رود چه مدت است سر پا هستم و بعد وقتی مثلا وسط خرد کردن پیازها توی سوپ جو یا شستن ک برای گذشت یک سال......ادامه مطلب
ما را در سایت برای گذشت یک سال... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shima52 بازدید : 149 تاريخ : يکشنبه 18 اسفند 1398 ساعت: 6:20

 

 

... چگونه می شود جسم کسی انگار جسم خود آدم باشد؟... اگر لحظه ای سخت نفس بکشد تو احساس خفگی کنی؟ ... اگر لحظه ای سرفه ها نگذارند نفس بکشد تو سینه ات تنگ شود؟ ... 

 

*نزار قبانی

برای گذشت یک سال......
ما را در سایت برای گذشت یک سال... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shima52 بازدید : 364 تاريخ : چهارشنبه 12 تير 1398 ساعت: 15:20

در یکی از دوره های نامنتظر زندگی ام هستم. رابطه ای که با جهان شعر تقریبا قطع شده بود به واسطه دوستی که ناگهان از پس چندین سال در زندگی ام ظاهر شد، به نحوی متراکم دوباره در حال وصل شدن است. من از این ج برای گذشت یک سال......ادامه مطلب
ما را در سایت برای گذشت یک سال... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shima52 بازدید : 201 تاريخ : چهارشنبه 12 تير 1398 ساعت: 15:20